اینکه آدم ویژگیهای منفیشو بدونه و برای بهتر شدنش قدم برداره خیلی خوبه، خیلی. ولی اینکه هی تو ذهنت تکرار کنی «من اینجوریم»، «من این بدی رو دارم» و... بعد از یه مدت تبدیل به باورت میشه که اینجوری هستی. حتی شاید اون باور درست نباشه. و باورها خیلی سخت تغییر میکنن.
یکی دوسال پیش بود یا چندین سال پیش حتی، یادم نیست، برای اولین بار به این نتیجه رسیدم که نمیتونم احساساتم رو درست بیان کنم. از اون موقع یه سری تلاش ها برای بهتر شدن ابراز احساساتم کردم. اما چیزی که مهمه اینه که الان ازم بپرسن ویژگی منفیت چیه؟ بازم میگم «نمیتونم درست ابراز احساسات کنم.» درحالی که اشتباهه. من خیلی پیشرفت کردم. الان که نگاه میکنم خیلی ابراز احساساتم رشد کرده، خیلی. و اینکه اولین جوابی که به اون سوال میدم همون جواب سال های پیش، قبل از تلاش هاست، به ذهنم اینو القا میکنه که تلاش هات بیهوده بود.
خوب شد متوجه شدم. حس میکنم داشت میرفت تو لیست باورهام درمورد خودم، که جلوشو گرفتم و خوشحالم :)
درمورد لجبازی های گاه گاهم هم باید یه فکری بکنم و حواسم باشه بابت بهتر شدن رفتارم، خودمو تشویق کنم. درس های زندگی...
ما را در سایت درس های زندگی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : me4you بازدید : 142 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:44